سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عـطر ظهــور

آنکه تو را ندارد چه دارد و آنکه تو دارد چه ندارد؟

جنون

اره سخته که هیچکس خونه منتظرت باشه...

خیلی سخته وقتی با اون خستگی بیای خونه و مجبور باشی غذا درست کنی تا گشنه نمونی...

سخته چنذین هفته از خانوادت دور باشی...

سخته که گاهی فکر میکنی انقدر توی تنهاییت غرق شدی کع هیچکس نمیتونه نجاتت بده!

که حتی از نوشتن از حرف زدن از هرچیزی که مجبور باشی به تنهاییت اعتراف کنی فرار کنی!

آره سخته شبا تو اون سکوت شب، تو اون لحظه های جونسوزش روی تختت مچاله بشی و از تنهاییت اشک بریزی!

سخت است چاره ای جز اشک ریختن نیافتن....

آره سخته به جایی برسی که نذاری هیچکس اون تنگ شیشه ای تنهاییتو بشکونه و وارد بشه...

سخته نذاری هیچکس جز خودت و خدای خودت از اون لحظات هیچکس بویی ببره!

اون لحظاتو دوس دارم فقط برای تو اشک بریزم و تو فقط ببینی، مثل همین دقیقه، همین ثانیه....

قسم به قطره قطره اشکی که تو فقط میبینی و تو فقط تسکینشی..

قسم به به قطره قطره اشکی که از دلتنگی ریخته میشه، از خستگی...

و تو تنها درمانشی...

 

ولی میدونم حواست بهم هست،حواست بهم هست که تونستم اینحوری روی پای خودم بایستم...

این موقعیت و این شرایط دقیقا چیزی بود که ازت میخواستم

الان حس میکنم نزدیک قلم، دارم نزدیک میشم تو ایستادی داری منو میبنی، که میتونم برسم پیشت یا نه؟

من از خیلی چیزا، از همین لحظه های سختم گذشتم برای رضای تو؛ برای هدفی که گاهی فراموشم میشه

نذار دنیا قاطیش بشه...

قسم به این لحظات سخت تنهایی شب

قسم به این اشکایی که مثل دریا میمونن امشب...

یکم دلمو آروم کن

به جسمم یاری بده..

خیلی دوستت دارم آخدا....

 

23/آذر/1401

امتحانای عملی ازمایشگاه



[ چهارشنبه 101/9/23 ] [ 12:6 صبح ] [ شهیده ] نظر